خون است که روی خاک خشت افتاده است / داغ است به قلب سر نوشت افتاده است

خیزید و فرشته را به بیرون ببرید / آتش به در باغ بهشت افتاده است

الهی داد از این دل داد از این دل

کنار قبر زهرا کرده منزل

بگو زهرا زجا خیزد ببیند

که اشک دیده کردخاک او گل

نگاه سرد مردم بود و آتش / صدا بین صدا گم بود و آتش

بجای تسلیت با دسته ی گل / هجوم قوم هیضم بود و آتش

کمی از غسل زیر پیرهن ماند

کمی از خون خشک بر بدن ماند

کفن را در بغل بگرفت و بو کرد

همان طفلی که آخر بی کفن ماند

ز سوز دل کنم گریه برایت / که دیگر نشنوم زهرا صدایت

در و دیوار خانه با نگاهم / بیادم آورد آن ناله هایت

تا که نامت بر زبان آمد ، زبان آتش گرفت / سوختم چندان که مغز استخوان آتش گرفت

حیدر آمدخاک همچون باد ، گرم گریه شد / خواست تا غسلت دهد ، آب روان آتش گرفت

یتیمان جز دو چشم تر ندارند / به غیر از خاک غم بر سر ندارند

چو مادر مرده ها باید فغان کرد / که طفلان علی مادر ندارند . . .

آنان که بر این خانه هجوم آوردند / در خاک نهال کینه را پروردند

در کعبه علی شکسته بتها شان را / اکنون به در خانه تلافی کردند . . .

چنان داغت دلم غمناک کرده / که دست من تو را در خاک کرده

بجایت زینب مظلومه تو / غبار غم ز رویم پاک کرده

ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم

روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم

شهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت

کدامین شب از آن شب تیره تر بود / که زهرا حایل دیوار و در بود

شبی کاندر هجوم تیغ بیداد / سرت را سینه زهرا سپر بود . . .

یا فاطمه (س)

عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیم

مُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . .

نمایان شد ز خط آتش و دود / که جرم فاطمه حب علی بود

پس از زهرا علی بی همزبان شد / اسیر امتی نامهربان شد . . .

چه تعبیری خدا در نقطه دارد/ که تفسیری جدا هر نقطه دارد

به تعداد بهار عمر زهرا(س) / همین اندازه کوثر نقطه دارد . . .

(سوره ی کوثر ۱۸ نقطه دارد)

 

ما گوشه نشینان غم فاطمه ایم
محتاج عطا و کرم فاطمه ایمبر عالمیان رحمت رحمان زهراست
در هر دو جهان سرور نسوان زهراست
نوری که دهد شاخه ی طوبی از اوست
کوثر که خدا گفته، به قرآن زهراست

سر فصل کتاب آفرینش زهراست
روح ادب وکمال و بینش زهراست
روزی که گشایند در باغ بهشت
مسئول گزینش و پذیرش زهراست

دیدم که ازپس در، پهلوی من شکسته است
فریاد من در آنجا، علی بود علی بود
بر روی سینه ی من، با میخ در نوشتند
این جرم گفتن علی بود علی بود
من هم زخون سینه، بر روی در نوشتم
تنها پناه زهرا، علی بود علی بود

نوشته شده در پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:فاطمیه,ساعت 15:1 توسط بردیا آریا| |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com